مهرانمهران، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات مهران

عیدفطر

عزیزم صبح عید فطر بابای برای اولین بارشما روحموم کرد  بعدش برای ناهار رفتیم خونه مادرجون مرضیه برای شام رفتیم خونه مادرجون ثریا مامانی الان که دارم مینویسم اسفند ددقیقا یادم نمیاد چه اتفاقهای افتاد ...
29 اسفند 1391

واکسن دو ماهگی

عزیزم صبح ساعت 11 من وبابای شما رو بردیم واکسن بزنیم بابا که نمیتونست درد کشیدن شما رو ببینه پشت در ایستاد بعد از زدن واکسن برگشتیم خونه مادرجون عزیزم نه زیاد گریه کردی ونه تب بالا خیلی خوب بودی ...
16 اسفند 1391
1